تحلیلی برای فضای ذهنی دوران قائم مقامی
پیش از پیروزی انقلاب، زمانی که بحث قائم مقامی آیتالله منتظری برای حضرت امام خمینی (ره) مطرح میشد، کمتر کسی میتوانست تصور کند که روزی امام او را کنار بگذارند. منتظری که روزی محبوب جریان خط امام و تنها امید یک جبهه محسوب میشد، بعدها در مرحلهای قرار گرفت که مقابل نظام و انقلاب ایستاد.
اما سوال اساسی این جاست که: چه شد که با وجود شخصیتهای برجستهی انقلاب و همتراز آقای منتظری ـ مانند آیتالله مشکینی، آیتالله حائری، شهید بهشتی و شهید مطهری ـ که در بسیاری جهات حتی برتر از او بهنظر میرسیدند، تصمیم گیران امر، به قائم مقامی منتظری متمایل شدند؟
پاسخ را باید در فضا و چشم انداز ذهنی آن دوران و معیارهای انتخاب جانشین جستوجو کرد.
“در آن دوره، گفتمان علمی و فقهی بر حوزههای علمیه تسلط داشت؛ این امر باعث شد که در بحث جانشینی حضرت امام، بیشترین تأکید بر مرجعیت علمی و فقاهت صورت گیرد.” حال و هوای فکری آن دوره بدینگونه بود که جانشین باید همزمان هم فقیه اصولی می بود، هم معترض به رژیم پهلوی، و هم قائل به حکومت دینی. در چنین فضایی انتظار این بود که شخصی چون آقای منتظری ـ با سابقهی مبارزاتی و اعتبار فقهی ـ بهعنوان گزینهی نخست مطرح شود.
اولویت فقاهت بر درایت
اما همین نگاه، یعنی اولویتدادن به «فقاهت» بر «درایت و مدیریت»، موجب شد ضعفهای مدیریتی و سیاسی آقای منتظری کنار گذاشته شود و انقلابیون حتی قبل از انقلاب حول فردی جمع گردند که فاقد شاخص های مدیریتی است.
وقتی این نگاه را با دیدگاه امام خمینی مقایسه میکنیم که بعدها شرط مرجعیت و نه اجتهاد و عِلمیت از قانون اساسی حذف شد، تفاوت عمیق رویکردها آشکار میشود. امام، برخلاف فضای غالب آن روز حوزه، به مدیریت و آیندهنگری توجه ویژهای داشت؛ چیزی که شاید در جریان معرفی آقای منتظری کمتر به آن توجه شد.
یادداشت اختصاصی // حجت الاسلام حامد جمالی