✍️ اختصاصی // حجت الاسلام علی قاسملو
سرخپوستها، پس از دو جنگ بزرگ و از دست دادن متحدان خود، با یک ملّت جدید روبهرو بودند؛ ملتی که «گرسنهی زمین» بود. یعنی مهاجرنشینهای انگلیسی.«مارِ خالدار» سرخپوستی از قبیلهی کریک بود که بیش از صد سال عمر داشت. او در طول زندگی اش پیشرَوی خزندهی سفیدها را، که زمینهایشان را به تدریج از دست داده بودند، به یاد داشت. در سال 1830 میلادی «آندرو جکسون»، رئیس جمهور آمریکا، قانون جدیدی را در کنگره به تصویب رساند؛ همهی سرخپوستها باید به شرق رودخانهی «میسیسیپی» مهاجرت میکردند.
آنجا سرزمین همیشگی آنها بود و هیچ سفیدپوستی حق نداشت به آن منطقه قدم بگذارد.مارِ خالدار که قراردادها و مرزبندیهای زیادی را به خاطر میآورد گفت: «برادران! من سخنرانیهای زیادی از پدربزرگ سفیدمان شنیده ام. هنگامی که او برای اولین بار از آب پهناور گذشت، تنها یک مرد کوچک بود؛ بسیار کوچک.
پاهایش، به خاطر آنکه مدتی طولانی در قایق نشسته بود، باز نمیشدند. او برای گرفتن زمین کوچکی که روی آن آتشی روشن کند التماس میکرد؛ ولی هنگامی که در کنار آتش سرخپوستان گرم شد و شکمش را با آرد ذرّت آنها پر کرد، خیلی بزرگ شد. با یک گام از کوه ها گذشت و درهها و چمنزارها را پشتسر گذاشت. دستهایش را به سوی دریاهای شرق و غرب بازکرد و سرش را به ما تکیه داد. او فرزندان سرخپوست خود را دوست داشت و میگفت: «کمی دورتر بروید تا شما را لگد نکنم.» برادران! من سخنرانیهای زیادی از پدربزرگ سفیدمان شنیدهام؛ ولی اوّل و آخر همهی آنها یکسان است: کمی دورتر بروید. شما خیلی به من نزدیک هستید.»
سرخپوستهای امریکا در 94 عهدنامه با سفیدها، زمینهای خود را از دست دادند. این قرارداها با تعداد محدودی از قبیله ها امضا شد. اما هربار پس از مدتی امریکایی ها پیمان گذشته را فراموش کردند و با ادعای تازهای به سراغ سرخپوست ها آمدند. یا با صلحی دیگر یا خشونتی مضاعف.
زمین خواری سفید ها ادامه داشت تا رسید به بعد از جنگ جهانی اول. انگلستان بهعنوان قیم فلسطین از وضعیت درگیری میان فلسطینیان ساکن و یهودیان غاصب، به ستوه آمده بود. این کشور از سازمان ملل خواست به مسئله ورود کند.
سازمان ملل راهکار تقسیم فلسطین را پیشنهاد داد، 55 درصد این خاک برای یهودیان و بقیه برای فلسطینیان.
از آن قرارداد تاکنون چندین بار توافقاتی بین اسرائیل و خائنین عرب صورت گرفته که از قضا همه ی آن ها توسط اسرائیل نقض شده است.
و اما اکنون چند درصد از آن سرزمین سهم صهیونیست هاست؟
نزدیک به 80 درصد.
حال سوال اصلی این است.
چه کسی حاضر می شود دوباره با این زمینخوار، توافق سرزمینی امضا کند؟ یا به خودش اجازه بدهد پیشنهاد برگشت به تعهدات قبلی را ارائه بدهد؟!
به یقین هیچ کس…
الا اینکه سفیه باشد یا عاملی نفوذی باشد…
مجمعی موسوم به مدرسین و محققین حوزه در بیانیه ی خود؛ در واکنش به شهادت یحی سنوار اینگونه افاضه کرده اند که:
«مجمع مدرسین و محققین معتقد است تنها راه حلصلح پایدار، تشکیل دو دولت مستقل و بازگشت اسرائیل به مرزهای قانونی است.»اگر هدف از تاسیس این مجمعِ موازی را کنار بگذاریم، میرسیم به عملکرد و مواضع آن.
یکی از این مواضع خفت بار، بیانیه ی اخیر مجمع در رابطه با بازگشت به قرارداد نامشروع سال1967 است. با اینکه تحت مطالبات مردمی و رسانه ها، اعضای مجمع اعلام کردند که ما اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم؛ ولی موضع قبلی خود را هم انکار نکردند.
چطور اشخاصی که ادعا میکنند دروس حوزوی را خوانده و ملبس به لباس روحانیت اند و در میان شان کسانی هستند که پسوند آیت الله را با خود حمل میکنند، ابتدایی ترین استدلال های منطقی را درک نکنند؟ مگر میشود پیشنهاد قرارداد و برگشت به تعهد را داد؟ آن هم به رژیمی که به رسمیت نمیشناسند اش؟!
مگر قبول قرارداد به معنی رسمیت دادن به طرف مقابل نیست؟
اما مسئله ی نفوذ.
در نظر نگارنده این افراد، علم به مسئله داشتند که انتشار این بیانیه در بحبوحه جنگِ مقاومت با رژیم صهیونیستی، مساوی با انفجار یک بمب خبری است.
انفجار خبری که مجمع محققین و مدرسین را بر سر زبانها خواهد انداخت و بیش از پیش مطرح خواهد کرد.
گمانه زنی های مختلفی می شود در این رابطه انجام داد. اما آنچه قریب به نقطه ی اطمینان است، مجمع محققین و مدرسین درصدد راهیابی به حلقه های تصمیم ساز است. در همکاری آشکار با روزنامه ی هم میهن برای ادعای خود دلایل واهی و حتی به دروغ متوسل می شود.
روزنامه ی هممیهن که مدتیست روحانیون انقلابی و طرفدار مقاومت را جنگ طلب معرفی میکند و رسما به ترور شخصیت آنها میپردازد، از طرفی با برجسته سازی اعضای مجمع به عنوان اصلاح طلبان حوزه، درصدد ایجاد جایگاه و اعتباری بی بنیاد برای آنهاست.
مگر قبول قرارداد به معنی رسمیت دادن به طرف مقابل نیست؟
اما مسئله ی نفوذ.
در نظر نگارنده این افراد، علم به مسئله داشتند که انتشار این بیانیه در بحبوحه جنگِ مقاومت با رژیم صهیونیستی، مساوی با انفجار یک بمب خبری است.
انفجار خبری که مجمع محققین و مدرسین را بر سر زبانها خواهد انداخت و بیش از پیش مطرح خواهد کرد.
گمانه زنی های مختلفی می شود در این رابطه انجام داد. اما آنچه قریب به نقطه ی اطمینان است، مجمع محققین و مدرسین درصدد راهیابی به حلقه های تصمیم ساز است. در همکاری آشکار با روزنامه ی هم میهن برای ادعای خود دلایل واهی و حتی به دروغ متوسل می شود.
روزنامه ی هممیهن که مدتیست روحانیون انقلابی و طرفدار مقاومت را جنگ طلب معرفی میکند و رسما به ترور شخصیت آنها میپردازد، از طرفی با برجسته سازی اعضای مجمع به عنوان اصلاح طلبان حوزه، درصدد ایجاد جایگاه و اعتباری بی بنیاد برای آنهاست.
در این بازه ی زمانی که آوردگاه جنگ به نفع مقاومت، چرخش ملموسی پیدا کرده، دشمن مأموریت ویژه ای را به این مروجین ترس،محول کرده است.
حالا که در زمین جنگ قافیه را باخته، میخواهد با مواضع اینچنینی، پشت جبهه را پریشان کند.
ای کاش این راویان یأس که در ذیل مجمع محققین پنهان شده اند بدانند، این بار شیرمردان آخرالزمانی مقاومت، زیر آتش، هیچ صلحی را قبول نخواهند کرد. و به این گرسنگان زمین امان نخواهند داد.
این را خمینی کبیر یادمان داد.
ای کاش اعضای نچسب مجمع، بدانند؛ قبل از اینکه نقاره ی رسواییشان به صدا دربیاید، خودشان عکس آن ساده لوحِ خائن(منتظری) را از دیوار اتاقشان پایین بکشندو دست از نفهمیدن بردارند.
مگر قبول قرارداد به معنی رسمیت دادن به طرف مقابل نیست؟
اما مسئله ی نفوذ.
در نظر نگارنده این افراد، علم به مسئله داشتند که انتشار این بیانیه در بحبوحه جنگِ مقاومت با رژیم صهیونیستی، مساوی با انفجار یک بمب خبری است.
انفجار خبری که مجمع محققین و مدرسین را بر سر زبانها خواهد انداخت و بیش از پیش مطرح خواهد کرد.
گمانه زنی های مختلفی می شود در این رابطه انجام داد. اما آنچه قریب به نقطه ی اطمینان است، مجمع محققین و مدرسین درصدد راهیابی به حلقه های تصمیم ساز است. در همکاری آشکار با روزنامه ی هم میهن برای ادعای خود دلایل واهی و حتی به دروغ متوسل می شود.
روزنامه ی هممیهن که مدتیست روحانیون انقلابی و طرفدار مقاومت را جنگ طلب معرفی میکند و رسما به ترور شخصیت آنها میپردازد، از طرفی با برجسته سازی اعضای مجمع به عنوان اصلاح طلبان حوزه، درصدد ایجاد جایگاه و اعتباری بی بنیاد برای آنهاست.
در این بازه ی زمانی که آوردگاه جنگ به نفع مقاومت، چرخش ملموسی پیدا کرده، دشمن مأموریت ویژه ای را به این مروجین ترس،محول کرده است.
حالا که در زمین جنگ قافیه را باخته، میخواهد با مواضع اینچنینی، پشت جبهه را پریشان کند.
ای کاش این راویان یأس که در ذیل مجمع محققین پنهان شده اند بدانند، این بار شیرمردان آخرالزمانی مقاومت، زیر آتش، هیچ صلحی را قبول نخواهند کرد. و به این گرسنگان زمین امان نخواهند داد.
این را خمینی کبیر یادمان داد.
ای کاش اعضای نچسب مجمع، بدانند؛ قبل از اینکه نقاره ی رسواییشان به صدا دربیاید، خودشان عکس آن ساده لوحِ خائن(منتظری) را از دیوار اتاقشان پایین بکشندو دست از نفهمیدن بردارند.