چند روز مانده به انتخابات، از فضای ایتا و تلگرام فاصله گرفتم. با اسنپ جا به جا می شدم که با راننده ها گفت و گو کنم. چند نفر از مکانیکی ها، سوپرمارکتی ها و لبنیاتی ها را به حرف گرفتم. به مخاطبین موبایلم زنگ زدم. به عموها و پسرعموهام، به دوستان قدیمی و جدیدم؛ به حتی آنهایی که الکی شماره شان را ذخیره کرده بودم. و به کسانی که شماره شان را داشتم اما فراموششان کرده بودم.
اگر مشت نمونه ی خروارها باشدبیشترشان، انگیزه ی رای دادن داشتند. آنهایی هم که دو دل یا با رای دادن مخالف بودند، کمی و نه خیلی زیاد، دلخور بودند؛ که با یادآوریِ دست آوردهای شهید رئیسی، ترغیب به مشارکت می شدند. برداشتم از هم صحبتی با چند تن آدم معمولی این بود که به احتمال زیاد، مشارکت در انتخابات، بالای 50 درصد باشد. ان شاء الله
اما نکته ی مهم برای من چیز دیگری بود.
تمایل تعدادی از مخاطبین من به سمت مسعود پزشکیان بود. علت را که جویا می شدم، می گفتند: چون درد مردم را می فهمد.
این جمله حرف برای گفتن دارد. پزشکیان، خوب توانسته بود با مردم همدلی کند. مردم، این را از او دریافت کرده بودند که پزشکیان اگر هم نتواند برای ما کاری کند، حداقل همدرد ماست.
حرص خوردم و افسوس کشیدم.
از یک طرف، از مردم ساده دلمان. و از طرف دیگر از پدرسوختگی عده ای. چرا مردم ایران عزیزم به آنچیزی که آرزو دارند، باور هم دارند؟!
اگر من…
من…
خودم را می گویم…
بروم از ویروسی که مرا از پای درآورده و به روزگار سیاه کشانده، نزد دکتری شکایت بکنم. بگویم دکترجان! نمی دانی چه می کشم. بدنم درد میکند. گلویم می سوزد. تب دارم اما می لرزم و و و.
دکتر درجوابم می گوید: الهی بمیرم. عزیز من. میدانم چه دردی را تحمل میکنی. ای کاش می مردم و عذاب کشیدنت را نمی دیدم.
من هم دلم غنج می رود برایش. که چه دکتر درد فهمی!
از پیش دکتر که برمی گردم. کسی کاغذی به من می دهد. انگار که سند باشد.
می پرسم این سند چیست. میگوید: بخوان!
می خوانم. می فهمم. تولید کننده ی این ویروس؛ ویروسی که من را از پای درآورده؛ ویروسی که سرتا پای وجودم را گرفته؛ همین دکتری بوده که پیشش رفته بودم.
بر زبان می گویم خدا بر پدرت لعنت کند. اما در دلم می گویم: چقدر مهربان بود، چقدر دردم را می فهمید. دکتر عامل اصلی بیماری من بود اما همدلی را هم بلد بود. چقدر ساده دلم من.
داستانک بالا، حکایت این روزهای ماست.
عامل اصلی نارضایتی و به فلاکت نشاندنِ مردم، پزشکیان و تفکر متعفنِ اصلاح طلبی اوست. اما مردم همدلی او را می فهمند. همدلی او، حتی باعث می شود مردم، حامیان و رفقای پزشکیان را هم نبینند.
به آن دوستی که گزینه اش دکتر مسعود پزشکیان بود گفتم: آدم را به دور و بری هایش می شناسند. میدانی چه کسانی او حمایت کردند؟ می گوید: نه
می گویم: حسن روحانی. ظریف. آخوندی. و همه ی… تاکید کردم همه ی کابینه ی دولت حسن روحانی در کنار پزشکیان هستند.
باور نمی کرد.
اگر برای یک کاندید ریاست جمهوری بدترین ویژگی را درنظر بگیریم، آن هم حمایت شخصی مثل حسن روحانی ازآن کاندید است.
مردم این را نمی دانند. فقط همدردی دکتر را می دانند