همه از پیغمبر و تعالیم او نفع می برند؛ اما آن کسی که محروم تر است، قهرا حقِّ بیشتری میبَرد و بایدجبران محرومیتش بشود.
جلوِ خانه ی ابو ایّوب انصاری، زمینِ افتاده ای بود. فرمود این زمین مال کیست؟ گفتند: متعلّق به دو بچه یتیم است. پول از کیسه خود داد و آن زمین را خرید. بعد فرمود در این زمین مسجد می سازیم؛ یعنی یک مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی؛ یعنی مرکز تجمع مردم.
جایی به عنوان مرکزیّت لازم بود؛ لذا شروع به ساختن مسجد کردند. زمین مسجد را از کسی نخواست و طلب بخشیدگی نکرد؛ آن را با پول خود خرید. با اینکه آن دو بچه، پدر و مدافع نداشتند؛ اما پیغمبر مثل پدر و مدافع آن ها، حقشان را تمام و کمال رعایت کرد.
وقتی بنا شد مسجد بسازند، خود پیغمبر اولین کسی بود که آمد بیل را به دست گرفت و شروع به کندنِ پی مسجد کرد؛ نه به عنوان یک کار تشریفاتی، بلکه واقعا شروع به کار کرد و عرق ریخت. طوری کار کرد که بعضی از کسانی که کناری نشسته بودند، گفتند ما بنشینیم و پیغمبر این طور کار کند؟ پس ما هم می رویم کار می کنیم؛ لذا آمدند و مسجد را در مدت کوتاهی ساختند. پیغمبر_ این رهبر والا و مقتدر _نشان داد که هیچ حق اختصاصی برای خودش قائل نیست. اگر بناست کاری انجام گیرد، او هم باید در آن سهمی داشته باشد.
انقلابی بمانید جلد1 صفحه ی 79