بسم الله الرحمن الرحیم
دوران سازندگی
جنگ که تمام شد، عده ای تصور کردند فصل زندگی شروع شده است. خودشان از مبارزه خسته شده بودند، اما آن را به اسم مردم فاکتور کردند. شاه بیت برنامههایشان، همسویی با نظم حاکم بر جهان شد. گفتند نوبت سازندگی است. گفتند وقت تنش زدایی است.
اما برخلاف سوداهای فانتزی آنها، جنگ تمام نشده بود. زمانه ی مبارزه تازه شروع شده بود. دشمن از میان مبارزان قدیمی یارگیری کرده و ما با سربازان قلم به دست نیز مواجه بودیم.
حضرت امام بعد از صدور قطعنامه 598، پیامی به ملت ایران صادر کردند. ایشان با این پیام، خوشخیالیِ پایان جنگ را برهم زدند. “امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است. من دست و بازوی همۀ عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند می بوسم؛ و سلام و درودهای خالصانۀ خود را به همۀ غنچه های آزادی و کمال نثار می کنم”.
گفت و گوی تمدنها
بعد از رحلت ایشان، آن غنچه های آزادی و کمال، با فضایی روبهرو شدند که مفروضات دولتمردان از ارزش محوری به توسعه محوری تغییر پیدا کرده بود. تا جایی که گفتوگوی تمدنها پیش کشیده شد و در نهایت خیالِ خامِ “دنیا، دنیای موشک نیست، دنیای گفتمان هاست” مطرح گردید.
در این فضای سردِ بی روح، مجاهدین باید بر گونهی هم سیلی می زدند که خوابِ مرگ دربرشان نگیرد. سیاستمداران از راه برگشته، با دستکاری افکار عمومی، قصد تغییر ذائقه ی مردم را داشتند. مظاهر شهادت و مجاهدت را از عرصه ی خیابان و هم عرصه ی رسانه حذف می کردند. آنها دیوارهای شهر را از شعارهای انقلابی و حتی صدای سید مرتضی آوینی را از صدا و سیما محو می کردند. رخوت و سستی در صفوف مجاهدان پیش بینی می شد. از مسیر برگشتگان، ارادهی مجاهدین را نشانه گرفته بودند…
امام امت
اما کسی حواسش به این اتفاقات بود. همو که چفیه بر گردن انداخت. او با این کار «هل من مبارز» طلبید. چرا که سال ها قبل هم این کار را کرده بود. زمانی که جنگ 8 ساله آغاز شد و برای اولین بار کسی، لباس نظامی زیر قبا و عبای خود بر تن کرد.
دومین امام و راهبر این ملت، مقابل برچیده شدن آرایش جنگی ، محکم ایستاد!
یادداشت اختصاصی // حجت الاسلام علی قاسملو