اتفاق تلخ
یازدهام مردادماه است. 2ماه از آن اتفاق تلخ میگذرد. حضرت امام را به همراه آقایان محلاتی و قمی از زندان عشرت آباد به خانهای در داوودیه منتقل میکنند. علمایی که به سبب اعتراض به بازداشت امام به تهران مهاجرت کردهبودند، بلافاصله به ملاقات امام می روند. آیتالله بهبهانی، آیتالله میلانی، آیتالله مرعشی نجفی، آیتالله شریعتمداری و بقیهی علمایی که اسم و رسمی دارند به دیدار می روند.
حضرت امام از وقایع این دو ماه اطلاعی ندارد. یکی از حضار، شرح وقایع را آغاز میکنند. همزمان غم و بُهت در چهرهی امام نمایان میشود. بیاختیار میشود. شانههایش میلرزد. صدای گریهاش بلند میشود. دستمال سفیدش را درمیآورد و روی صورتش قرار میدهد.
لفو ورون گزارشگر یکی از مراکز حقوق بشری فرانسه دربارهی قیام 15 خرداد گزارش میدهد: 15هزار نفر در یک روز، توسط حکومت پهلوی کشته شدند. و روزنامهی اطلاعات در فردای روز قیام 15 خرداد سال 42 می نویسد: تا ظهر امروز 66 نفر در تهران و عدهای در قم کشته شدند. همچنین عمادالدین باقی در کتاب بررسی انقلاب ایران تأکید میکند، قربانیان انقلاب از سال 1342 تا سال 57، 3146 نفر است. و نیز منابع مختلفی به قتل عام مردم ایران توسط حکومت پهلوی اقرار کردهاند.
پنهان کاری یا تحریف
اما در کمال تأسف استاد تمام دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، کتابی می نویسد با این عنوان که ” شاه کشتار نکرد”.
افراد در مواجهه با واقعیتهایی که باب میل شان نیست، معمولاً دو واکنش متفاوت نشان میدهند: یکی پنهانکاری، و دیگری وانمودن.
در پنهانکاری، از پرداختن به اتفاقی که رخ داده؛ خودداری میشود.
اما در مسئلهی وانمودن؛ نهتنها واقعیت پنهان میشود، بلکه چهرهای ساختگی از آن به نمایش درمیآید.
وانمود کردن یعنی به جنگ حقیقت رفتن. یعنی تحریف. کسی که وانمود میکند، مانند بیماری است که علائم بیماری را به همراهِ فریب به پزشک نشان می دهد و او را به اشتباه و تحریف میکشاند.
حادتر از این مسئله، تبدیل شدنِ تحریف به یک جریان با ایجاد شبکهای پر نفوذ است. شبکهای که افکار عمومی را جهت میدهد، در تدوین کتب درسی دست دارد، روزنامه و سایت و کتاب چاپ میکند. و البته مواجههی ما با این شبکه است.
جریان تحریف
مأموریتی که جریان وانمودگرا بر عهده دارد، این است که تمام چراغهای آگاهی بخش مردم را بسوزاند و موجب سرگشتگی، تردید و پشیمانی از راهی که پیش آمدهایم بشود.
همانگونه که «دیزلیلند»* در آمریکا به وجود آمد تا واقعیتهای منفی این کشور را پنهان سازد و تحریف نماید.
در حوزه تاریخ نگاری ایران، بخصوص در رابطه با دوران پیش از انقلاب، جریانهایی به وجود آمدهاند، تا واقعیتهای دوران پهلوی را سفید شویی کنند.
اشخاصی مثل فریدون آدمیت، سیدحسن تقیزاده، سعید نفیسی، مهدی ملکزاده، احمد کسروی و عبدالهادی حائری پیش از انقلاب، و افرادی مانند یرواند آبراهامیان، همایون کاتوزیان، احمد اشرف، عباس میلانی، خسرو معتضد، مقصود فراستخواه، حسین بشیریه، سعید حجاریان، حمیدرضا جلاییپور، صادق زیباکلام، محسن کدیور، محمود سریعالقلم، کاظم علمداری، محمد قوچانی، عمادالدین باقی، حاتم قادری، داود فیرحی، علیاصغر حقدار و عباس امانت پس از انقلاب، تردیدهایی را ایجاد میکنند.
هجوم کفن پوشان
ساعت 3 بامداد 15 خرداد 1342 مأمورین ساواک به خانهی امام در قم هجوم میآورند. هنوز خیمههای عزای ابیعبدالله در ایام ماه محرم جمع نشده است. حضرت امام به خاطر گرمی هوای خیمهای که در خانهشان برپاست به خانهی فرزندشان پناه آوردهاند. ایشان مشغول نافلهی شب هستند که او را دستگیر کرده و به تهران منتقل میکنند.
حاجآقا مصطفی پسر بزرگ حضرت امام، از همان پشت بام فریاد می زند که آی مردم! خمینی را بُردند. مرد و زن از خانهها بیرون میآیند. بعضیها فرزند در بغل، با چوب و سیخ و کفگیر و گوشکوب، حاجآقا مصطفی را تا حرم حضرت معصومه(س)، همراهی میکنند. چهرهها از فرط خشم، پریشان است. آنها عمری با شنیدن روضههای واقعهی عاشورا گریه کردهاند و اکنون خود را در موقعیت عاشورا میبینند. امامشان را دست بسته به مقتل می برند و این ملت تاب نمی آورد. جمعیت بسیاری تا طلوع آفتاب جمع می شود، با دستور شلیک اسدالله عَلَم نخست وزیر وقت، ارتش شاهنشاهی، مردم را به خاک و خون میکشد.
▫️خبر به تهران می رسد همین اتفاق هم در آنجا می افتد. مردم از پیشوا و ورامین کفنپوش هجوم می آورند، نرسیده به تهران در قرچک ،گلوله بارانشان میکنند.
سیدحمید روحانی می گوید: فقط در یک بیمارستان تهران، بیش از 100 نفر خودم آمار شهداء را درآوردم. بماند که چه تعداد در خیابانها به شهادت رسیدند.
حضرت امام بعد از 2 ماه اسارت ، از این ماجرا خبردار میشود و آنطور متأثر می گردد و در سالگرد این روز خونین، سدّی محکم در مقابل جریان تحریف ایجاد میکند. ایشان اعلام میدارد: “برای همیشهی تاریخ 15 خرداد را عزای عمومی اعلام میکنم”.
جهان خیالی والت دیزنی
*دیزنیلند؛ سرزمینهای خیالی والتر الیاس دیزنی، معروف به والت دیزنی؛ او فیلمساز و انیمیشنساز یهودی دهه های ۱۹۲۱ تا ۱۹۶۶ میلادی آمریکاست. در فیلمها و پویانماییهای والت دیزنی در مقابل جهان واقعی یک جهان خیالی درست شده که در آن هر کاری امکان دارد و همه در مجموع با همه گرفتاریها و با همه شرارتها با خوشی و خرمی و صحت و سلامت در کنار هم هستند.
امنیت بعضی از این سرزمین ها به دست کارآگاهانی به نام “گجت” است که در عین سادهلوحی به خاطر تجهیز به ابزار و فناوریهای جدید همیشه پیروز هستند. بعضی از فیلسوفان حوزه اجتماعی غرب معتقدند جهان های خیالی والتدیزنی به نوعی روش پنهان کردن و تخیلی کردن مشکلات دنیای واقعی غرب به خصوص آمریکاست؛ به عبارتی دیزنیلند جهانِ وانموده و نمایشی، در مقابل جهان واقعی است.
یادداشت اختصاصی // حجت الاسلام علی قاسملو